سفارش تبلیغ
صبا ویژن







جبهه وبلاگی غدیر ایجاد کرد (جنبش لبیک یا رسول الله)

بسم الله القاصم الجبارین

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ

محمد رسول خداست و کسانی که با او هستند شدیدترین هستند بر کفار و با یکدیگر مهربانند .

چندیست قدرت های پوشالی متوهم دنیا سناریوی از قبل شکست خورده ای را علیه اسلام  کلید زده اند. 

پرده حیا را دریده تا آنجا که به صورت عریان به موثرترین و مهربانترین چهره تاریخ بشریت بدترین توهین ها و جسارتها را نموده اند و امت اسلامی را درغم و عزایی بزرگ فرو برده اند ولی سنت الهی نقش آفرینی نموده و تمام تلاشانها نقش بر آب گردیه است موج بیداری اسلامی بر علیه ام المفاسد ، آمریکای جنایتکار شکل گرفته است و به زودی موج بعدی آن شکل خواهد گرفت ان شاء الله .

لازم است تمامی فعالین ارزشی مجازی و حقیقی بعد از پی بردن به لحظات بی نظیری که در آن قرار داریم این موج بیداری را زنده نگاه داشته تا به لحظه موعود و حکومت مستضعفان برسیم و دنیا را لوث پلید جنایتکاران پاک گردانیم .

جنبش لبیک یا رسول الله در نظر دارد با زنده نگاه داشتن این موج ایجاد شده سزای جرم ها و جنایات آمریکا و دست نشانده های آنان را بدهد .

 لذا برای دست یابی و وصول به لحظه رهایی ملت اسلام دست در دست هم داده و به این نکات توجه مینمایند :

1).ما فعالین ارزشی اسلام هر آنچه در توان داریم به کار میبندیم تا حرکتهای ضد آمریکایی پر شور به راه خود ادامه دهد .

2).در فضاهای عمومی در کشورهای مختلف جهان همچنان به اعتراضات ادامه میدهیم .

3).اخبار مربوط به توهین به وجود نازنین پیامبر را در صدر اخبار قرار میدهیم .

4).تمام تلاش خود را بکار میگیریم تا تولید کنندگان و توزیع کنندگان این فیلم موهن و کتاب آیات شیطانی و روزنامه های فرانسوی و دانمارکی به سزای اعمال خود برسند .

5).تمام تلاش خود را بکار میبریم تا در ایام حج در مکه و مدینه صدای مرگ بر آمریکا و هم دستان آنان به گوش جهانیان برسد .

6).یاد شهدای لبیک یا رسول الله را در مکه و مدینه زنده نگاه میداریم .

7).خرید اجناس آمریکا و فرانسه را در ایام حج  تحریم میکنیم .

8).در ایام حج زائران محترم در سرزمینهای مکه و مدینه در این مصیبت عظیم اقامه عزا مینمایند .

9).در روز برائت از مشرکین تمام مسلمانان بلاد اسلامی شعار مرگ بر آمریکا را سر خواهند داد .

10).هم زمان با رمی جمرات در مکه مسلمانان تمام دنیا سفارتخانه های آمریکا را سنگباران مینمایند .

11).هر شخص هر آنچه در توان دارد در جهت تولید و نشر در فضاها و غالبهای مختلف برای دعوت عمومی به این امر مقدس در فضای حقیقی و مجازی مبذول میدارد .

12).به آل سعود که مرکز دشمنی و توطئه بر علیه مسلمان است هشدار میدهیم که دست از یاری و حمایت آمریکا و دشمنی با مسلمانان بر دارد و الا تمامی سفارتخانه های شما در بلاد اسلامی از خشم مقدس مسلمانان در امان نخواهند ماند .

13).به تمامی دنیا پرستان و دین فروشان اخطار میدهیم در نگاه اسلامی جهاد عبادت و شهادت سعادت است ما در ابتدای راه دست از جان شسته و دل به مولی بسته ایم .

14).ما امتی هستیم یکپارچه که دین برای ما عزیزتر از هر چیزیست و این را هم میدانیم که دنیای غرب در آخرین لحظات عمر خود بسر میبرد و راهی هم برای نجات ندارد به آنها هشدار میدهیم تا دیر نشده فکری به حال خودتان بکنید تا به عاقبت شوروی و شاه ایران و حسنی مبارک و بن علی دچار نشوید امیدواریم که اوباما و فرانسه و انگلیس و اسرائیل و آل یهود خائن الحرمین قدری فکر کنند و خود را در مردابی که کسی از آن سالم بیرون نمی آید نیفکنند .

والسلام علی من اتبع الهدی

از همه یاران و همراهان و همرزمان جبهه وبلاگی غدیر قبلا از همکاریشان در نشر و حمایت از این بیانیه و جنبش تشکر میکنیم و ان شالله لیست اسامی  را در ذیل همین بیانیه اعلام خواهیم کرد.

ادرس سایت تدارک دیده شده جنبش :http://www.lyi.ir

جنبش لبیک یا رسول الله

 
برای حمایت و پیوستن به اعضاء جبهه این تصویر را با استفاده از کد زیر در وبلاگ یا سایت خود نسخه برداری کنید :

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    ای کاش اباذرهای انقلاب اسلامی نیز این قصه را به‌خوبی بدانند و خود را تا یک بازی سیاسی تنزل ندهند؛ بچه‌های غریب حزب‌الله دل‌شان برای جلد آخر صحیفه و "تمیز خبیث از طیب انقلاب" با آن تنگ شده است.
    مشرق نیوز-  یکم- در روایت است که «به خدا قسم اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان بود می دانست هر آینه او را می کشت»(اصول کافی، ج 1، ص 401؛ بصائر الدرجات، ص 45).
    درباره ی این کم سخن گفته نشده؛ اما شاید بشود برای روایاتی این چنینی تأویل‌هایی امروزی نیز قایل شد. آیا این روایت به معنای این است که این دو صحابه‌ی بزرگوار یکی بر حق و دیگر علیه آن است؟ بر اساس روایات موثق سلمان و ابوذر هر دو از ارکان اربعه هستند و هیچ یک از صحابه رسول اکرم(ص) به پایه این بزرگواران نرسیده است. با این حال جایگاه تکلیفی هر یک از این صحابه‌ی جلیل القدر پیامبر خاتم با هم متفاوت است.

    دوم- سید مرتضی آوینی در روزهای پایانی جنگ چهارگانه‌ای درباره عملیات مرصاد و اتفاقات حاشیه آن ساخت؛ "درخششی دیگر"، "شش روز بعد"، "فقط جمهوری اسلامی" و "آقا سعید". شاید اگر در میان آثار مرتضای آوینی بگردید کمتر اتفاق افتاده است که او درباره یک شخصیت غیر شهید- یعنی زنده- از چنین زبانی استفاده کرده باشد و این البته نشانه ای است از آنچه آوینی در سعید قاسمی دیده است:

    "آقا سعید، فرمانده این محور عملیاتی، همان کسی بود که ما در جست‌وجوی او بودیم. او مظهر همان روحی است که حزب‌الله را از انسان‌های دیگر جدا می‌کند و البته در میان رزم‌آوران ما دلاورانی چون سعید کم نیستند."

    و در چند فراز بعد تر در این مستند آوینی  تعبیر نهایی خود را از آقا سعید بر روی فیلم می گوید:" او یکی از پرورده‌های میدان رزم و جهاد فی سبیل‌الله است و اگر انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی جز پرورش انسان‌هایی اینچنین نداشت، باز هم می‌ارزید تا حزب‌الله جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند."
    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    نامه دختر شهید تهرانی مقدم به پدرش

    دختر شهید حسن تهرانی‌مقدم در نامه‌ای خطاب به پدرش نوشت: « یادم نرفته هنوز که چطور حسرت می‌خوردی برای دنیاپرستی بعضی‌ها، برای حسد و کوتاه‌بینی و خودبینی بعضی‌ها». 

    به گزارش ایسنا، دختر شهید حسن تهرانی‌مقدم در همایش دختران نخبه استانداری تهران که امروز سه شنبه برگزار شد، در نامه‌ای خطاب به پدرش گفت: «پدر خوبم خوب می‌دانی که این اولین نامه‌ای نیست که برای تو می‌نویسم و خوب می‌دانم که آخرینش هم نخواهد بود، چرا که بعد از رفتنت تازه وقتت آزاد شده است و می‌توانی با هیچ عجله‌ای حرف‌هایم را گوش کنی و درد و دل‌هایم را بشنوی. درد و دل کردن با تو مثل نشستن بر سر مزارت، مثل بوسیدن قاب عکست، بو کردن گاه به گاه چفیه‌ات و مثل نماز خواندن روی مهرت شیرین است». 
     
    او در نامه به پدرش این‌گونه ادامه می‌دهد: «امیدم این است که هر لحظه مرا می‌بینی و صدایت که می‌کنم، نشسته‌ای پیش من و گوش می‌دهی. برای هر کاری که می‌خواهم از تو اجازه بگیرم، منتظر نمی‌مانم که از ماموریت برگردی یا به چند نفر زنگ نمی‌زنم تا یکی گوشی موبایل را به تو برساند و من چند کلمه‌ای با تو حرف بزنم و کافی است که یک آن تو را صدا کنم، آن وقت لبخند روی صورت قشنگت را تصور می‌کنم و آرام می‌شوم. گاهی هم اخم می‌کنی فکر نکن نمی‌فهمم، می‌دانم مراقبم هستی. حتی پیش از آن وقت‌ها، حواست هست به رفتار مردم، حرف‌هایشان. تملق و ریا، به همه چیزهایی که یک عمر روی آنها حساس بودی و همه صفت‌هایی که نه من، بلکه هیچ‌کس در تو ندیده. آخر اگر بگویم من ندیده بودم که نمی‌شود. می‌دانی که من شاخص خوبی برای معرفی تو نیستم. فقط می‌دانم که تو در جنگ بودی و بعد از آن همیشه سرکار و به تو لقب پدر موشکی ایران دادند. فقط می‌دانم که نام و یادت لرزه به تن دشمنان اسلام می‌انداخت». 
      ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

     

     حضرت سید امیر احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(علیه السلام) است.

    پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و محمد بن موسی(علیهما السلام)  از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند.

    فضائل مادر حضرت شاهچراغ(علیه السلام)

    علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:

    ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.

    در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی(علیه السلام)  امانت سربمهری به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد بگریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آنحضرت به امام رضا(علیه السلام) تقدیم نمود و با ایشان بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

    بیعت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و  مردم مدینه با علی بن موسی الرضا(علیهما السلام)

    هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه ((ام احمد)) جمع شدند. آن گاه همراه با احمد بن موسی(علیهما السلام) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی(علیهما السلام) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:(( ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیهما السلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.))

    پس از آن،‌ احمد بن موسی(علیهما السلام) در فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیهما السلام)  بود. آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(علیهما السلام) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:(( هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.))

    عزیمت از مدینه به طوس

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    «سید رضا موسوی فر»، بریده بریده صحبت می‌کند دستهایش می‌لرزد و برای ادای هر جمله ای مکثی طولانی می‌کند. او مهربان و با محبت است همه را می‌نشاند و خودش پایین تر از همه می‌نشیند. اول به شوخی درصد هایش را می‌شمارد و می‌گوید: 15در صد اعصاب و روان دارم. برای حواس پرتی و شیمیایی درصدی ندارم. درصدی هم برای ترکش های خمپاره برایم زدند می‌گویند، مدرک بیاورید که حواس پرتی شما در اثر موج انفجار است و سپس از ته دل می‌خندد و ادامه می‌دهد؛ این خنده دار نیست که مدرک می‌خواهند؟
    می‌گویم بابا! من هواپیمای عراقی را که زدم انفجار هواپیما مرا به این روز انداخته است. خلاصه، شیمیایی هستم، اعصاب و روان هستم و با خوردن روزی 16 قرص صحبت کردن برایم بسیار سخت شده است نمازم را شک می‌کنم، حتی در نماز جماعت هم دچار اشکال می‌شوم.
    می‌پرسم: مگر شما هواپیمای عراقی را زدید؟
    می‌گوید: بله!
    می‌پرسم: با چی زدید؟
    می‌گوید: نامه تأییدیه‌اش هست با دوشکا ! من 14 یا 15 ساله بودم. همان عکسی که رو جلد کتابها و دفترچه‌ها هست، با همان سن بودم.
    می‌ پرسم: امروز که به این عکس نگاه می‌کنید باورتان می‌شود که با این سن و سال یک رزمنده دفاع مقدس بودید ؟
    با تحکم می‌گوید: بله
    از پسر آقای موسوی می‌پرسم: شما باورت می‌شود پدرت در 15 سالگی بتواند در مقابل دشمنی بجنگد که هر سربازش 5 برابر این رزمنده بوده است؟
    می‌گوید: نه وا... ! من ساعتها به این موضوع فکر کردم، هرچه خواستم باور کنم بیهوده بوده و من نتوانستم باور کنم که بابا در 15 سالگی که شاید تفنگش قد خودش بوده، می‌جنگیده!

    عکاس این عکس ماندگار

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   31   32   33   34   35   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی