سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 امام خمینی (ره):
کسی گمان نکند که اشخاصی یا گروههای پیروزی را برای ما تحصیل کردند،خیر، این خدای متعال بود که وقتی که دید مردم در راه او قیام کرده اند با آنها همراهی کرد (صحیفه نور ج12، صفحه 16، تاریخ 29/12/58)

ازبیانات ارزنده مقام معظم رهبری در سال 1377

تشکیل حکومتی بر پایه مبانی قرآن‚ از بعد از صدر اسلام‚ یک پدیده بی نظیر بود. چنین چیزی را که مسلمین‚ مشتاق آن هم بودند‚ هرگز نتوانسته بودند ببینند و توفیق آن را نیافته بودند. ملت ایران به برکت الطاف خاص الهی و به برکت هدیه بزرگی که خداوند در این زمان به این ملت داد - یعنی وجود آن مرد ملکوتی معنوی الهی‚ آن فقیه حکیم عارف بالله‚ آن مومن متقی حقیقی‚ یعنی امام خمینی که حقیقتا هدیه ارزنده و بی نظیری بود که خدا به مردم ایران داد - این پدیده در ایران تحقق پیدا کرد

بزرگترین هدیه ای که انقلاب اسلامی به این ملت داده است‚ این است که شر حکومتهای فاسد و وابسته را‚ که سالیان و سالیان بر این کشور و ملت و این مواهب الهی مسلط شده بودند‚ از سراسر این ملت واین کشور کم کرده است.

و این زمان بعد از حدود 18 سال پس از رحلت این عارف بزرگ و رهبر فرزانه هنوز سخنان ایشان راهنما و راهگشا برای عموم ملت و دولتمردان ما می باشد. باشد تا در کنف حمایت صاحب الامر عج و در زیر پرچم همیشه بر افراشته اسلام و جمهوری اسلامیبرای عدل و آزادی و استقلال نوع بشر در سراسر گیتی این ندا را سر دهیم و داد مظلومان جهان را از ظالمان و طاغوتیان باز پس بگیریم.



  • کلمات کلیدی : سیاست
  • غزه کجاست»
    86/11/5 3:56 ص

    غزه را می شناسی؟؟

    تنها این را بگو یم که غزه جایی است ، با کبوتر هایی را به بالهای شکسته ،می توانی پیدا کنی؟؟؟؟

     

    فردا روز میثاق من و تو با سالار شهیدان به پاس از حریمی از مسلما نان که باز به این حریم دست درازی شده است

     

    و برای جواب لبیک حسین ع با فریاد های خود انتقام  خون مسلمانان بی دفاع غزه راازصهیونسم غاصب بگیریم

     

     

     

     

     

    مقامات رژیم صهیونیستی از عصر روز جمعه با بستن مرزهای غزه ورود هر نوع محموله سوختی یا غذایی به این منطقه را کاملا قدغن کردند. به گفته آری مکل سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی کاروان‌های حامل مواد غذایی و دارویی سازمان ملل نیز تنها در صورت تائید شخص ایهود باراک وزیر دفاع حکومت تل‌آویو اجازه ورود به غزه را خواهند داشت.

    سید حسن نصرالله در بخش دیگری از اظهاراتش بر حمایت از مظلومان شکنجه شدگان در جهان تاکید کرد و گفت ما در الضاحیه، سرزمین مقاومت که جهان به مدت 33 روز شاهد ویرانی و بمباران ان بوده اما اراده ان نابود نشده و مردان و زنان ان نابود نشده است تعهد خود را به مقاومت در لبنان اعلام می کنیم.ما بر حمایت خود از مقاومت فلسطین تاکید می کنیم.ما از مقاومت در عراق حمایت می کنیم.ما از مقاومت در هرکشوری که مورد اشغال قرار گرفته است حمایت می کنیم.

     

    ما به امام حسین این حقیقت را که خود می داند می گوئیم که اگر خانه های ما را ویران کرده اند ما با تو هستیم و با تو خواهیم ماند.

     

    ما نمی گوئیم که اگر کودکان و زنان و سالمندان ما را به قتل برسانند با تو خواهیم ماند.ما می گوئیم که به مدت 25 سال و خصوصا در جنگ جولای کودکان وزنان و سالمندان و مردان مارا به قتل رساندند وما باتو ماندیم و تا ابد با تو خواهیم ماند.

     

    سید حسن نصرالله در ادامه این سخنرانی نیز با اشاره به حوادث کربلا در روز عاشورا بر ادامه مقاومت و ادامه راه امام حسین(ع) در برابر بوش و اولمرت که طاغیان زمان هستند تاکید کرد.

    کلیپ محکومیت حمله به غزه http://asemanian.org/fa/13861105/108.htm



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    مرحوم شیخ صدوق رحمة اللّه علیه در کتاب خود آورده است :
    در یکى از روزها شخصى ، محضر مبارک امام حسین علیه السّلام شرفیاب شد و ضمن احوال پرسى عرضه داشت : یا ابن رسول اللّه ! در چه حالتى هستى ؟ و شب را چگونه به صبح آورده اى

    حضرت در جواب فرمود: در حالتى به سر مى برم که پروردگارم در هر لحظه شاهد و ناظر بر اعمال و کردارم مى باشد
    .
    و آتش دوزخ را بر سر راه خود مى بینم ، مرگ که به دنبال من است ، هر لحظه مرا مى جوید؛ و مى دانم که محاسبه ، نسبت به گفتار و کردارم حتمى است ، پس سعادت و خوشبختى خود را در گرو اعمال و گفتار خود مى دانم ؛ و هر آنچه را دوست داشته باشم ، به آن دست نمى یابم ؛ و از آنچه بى زار و ناخرسندم ، نمى توانم خود را برهانم ؛ و بالا خره باید تابع مقدّرات الهى ، باشم ؛ و ایمان دارم که تمامى امور من به دست دیگرى است ، که اگر بخواهد مرا مؤ اخذه مى کند؛ و اگر مایل باشد مرا عفو مى نماید. پس با یک چنین حالتى کدام فقیرى در پیشگاه خداوند، از من فقیرتر و نیازمندتر خواهد بود



  • کلمات کلیدی :
  • ((انا لله و انا الیه راجعون)) 

    باورکنم دگر نمازهای ظهر و عصر حوزه بی او اقامه می شود؟ باور کنم صندلی استاد بین نماز ظهر و عصر خالی است و حاج آقا اخلاق نمی گوید؟ باور کنم دگر صدای نلکوتی او در فضای حوزه نمی پیچد؟ نه باور نمیکنم. حاج اقا هست می ماند. حاج اقا هست تا حوزه هست. تا شاگردانش هستند. حاج اقا پیش ماست. العالم حیا ان کان میتا.

    با عرض تسلیت محضر مبارک حضرت ولی عصر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه،مقام معظم رهبری و عموم مسلمین حضرت آیت الله العظمی مجتهدی تهرانی به ملکوت اعلی پیوستنددر همین رابطه  مطالبی در مورد

     این عالم جلیل القدر را به حضور تان ارائه می نمایم

    زندگی‌نامه مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی :

     ملامحمد علی مجتهد، معروف به آیت‌الله حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی که ریاست علمی و مدیریت یک مدرسه علمیه در تهران را بر عهده داشت، از جمله علماء و استادان اخلاق مشهور بود

    مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در نهم مهرماه سال 1302 شمسی در تهران چشم به جهان گشود.
    وی در خاندانی با تقوی و ورع و فضل و شرف پرورش یافت پدر ایشان مرحوم محمدباقر از کسبه‌های معروف و با تقوی و متدین تهران بوده و جد ایشان مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از مؤمنین و متدینین عصر خود بود. بعد از این دو بزرگوار اجداد حضرت آیت ‌الله مجتهدی همگی در کسوت روحانیت و از علماء جلیل‌القدر و مبلغین اسلام و از ائمه جماعات مشهور کاشان بودند.
    از جمله اجداد ایشان آیات و حجج اسلام، حاج ملا محمدعلی مجتهد و حاج ملامحمد باقر مجتهد و حاج ملا محمد کاظم مجتهد کاشانی بودند.
    صاحب کتاب لبا‌ب‌الالقاب تالیف آیت الله مرحوم آخوند ملا حبیب الله شریف کاشانی متوفی 1340 قمری درباره یکی از اجداد ایشان یعنی حضرت آیت ‌الله حاج شیخ محمد‌علی مجتهد کاشانی می‌نویسد: «او فرزند حاج محمدباقر کاشانی است و آیت ‌الله حاج محمد‌علی مجتهد کاشانی عالمی فاضل و مدرسی بزرگوار در علوم شرعی و عقلی بود، به حدی که فضل و علم و زهدش بر دیگران مسلم و آشکار بود، و آن مرحوم فرزندی داشت به نام حاج ملا ابوالقاسم که او هم حکیم و منجمی زبردست بود و من آن فرزند را دیده بودم و او در تهران فوت کرد (و در اطراف چهار راه مولوی که در آن زمان قبرستان بود دفن گردید) و مرحوم آیت ‌الله حاج محمد‌علی از شاگردان فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله سیدمحمد تقی کاشانی بود و او از شاگردان عالم ربانی و معلم اخلاق حاج ملا احمد نراقی است و ملااحمد نراقی استاد شیخ مرتضی انصاری بود و وقتی که ملااحمد نراقی از رحلت آیت‌الله سید‌محمد تقی کاشانی باخبر شدند از شدت حزن و اندوه و با صدای رسا و بلند شدیدا گریه کردند و از فقدان آن عالم بزرگوار تاسف خوردند.»
    آیت‌‌الله مجتهدی در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به کار بود و پدر ایشان یعنی مرحوم محمد باقر راضی نبود که فرزندش طلبه شود ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که جناب استاد به علم و دانش داشت به سوی طلبگی روی آورد.
    با توجه به مخالفت پدر، سال‌ها با عسرت و سختی زیادی، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت و بعد از سال‌ها نه تنها پدر راضی شد بلکه بر وجود چنین فرزندی در نزد خویشان و نزدیکان و در اجتماع افتخار می‌کرد.
    وی پنج سال بعد یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کرد و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات و حجج اسلام آقایان فاضل (پدر حضرت آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی) و سید‌حسین قاضی و آقا شیخ قاسم نحوی امتحان داد و با موفقیت به اتمام رساند. بعد از قریب دو سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحان کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراند.
    آیت‌الله مجتهدی در ضمن تحصیل، به تدریس کتب حوزوی هم می‌پرداخت و وقتی که از قم به تهران آمد شب‌ها در مسجد‌ امین‌الدوله که مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شیخ محمد‌حسین زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بود، لذا از آیت‌الله مجتهدی تقاضا کرد که علاوه بر تدریس، شب‌ها هم منبر برود و آیت‌الله مجتهدی در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسیر‌ برهان که مبنای تفسیری ایشان بود برای مستمعین آیات قرآن را تفسیر می‌کرد.
    آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی صبح‌ها در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله بازار جهت طلاب به تدریس کتب ادبیات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر‌ها هم برای کسانی که روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس می‌خواندند به تدریس کتب حوزوی از قبیل مطول، سیوطی، مغنی، منطق و غیره می‌پرداخت.
    دو سال بعد یعنی در 21 محرم سال 1372 قمری، ثلمه‌ای در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شیخ محمدحسین زاهد رحمة‌الله علیه بود.
    آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدریس در مسجد مرحوم حاج سید‌ عزیز‌الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنکه به درخواست عده‌ای از علماء و مردم متدین، از حضرت استاد تقاضا کردند که حوزه علمیه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل کنند که در آن زمان مسجد، انبار خاک ذغال و خمره ترشی کسبه محل بود، و تجار و مردم متدین با علماء مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که آیه‌الله مجتهدی به دلایلی نسبت به علماء دیگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد ارجحیت دارد.
    بنابراین با همت تجار و مردم متدین، آیت‌الله مجتهدی توانست حوزه علمیه فعلی را که در تهران خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه شهید مرتضی کیانی، کوچه مسجد آقا واقع است تأسیس کند.
    در این حوزه هر سال مراسم عمامه‌گذاری با حضور آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی برگزار می‌شد.
    * استادان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی
    دروس ادبیات عرب: در تهران و نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ علی‌اکبر برهان
    کتاب مطول: نزد مرحوم آیت‌الله محمدجواد خندق‌آبادی و مرحوم آیت‌الله سیدمرتضی علوی فریدونی
    منظومه حاج ملاهادی سبزواری: نزد مرحوم آیت‌الله علامه طباطبایی
    کتاب لمعتین: نزد حضرات آیات و حجج اسلام شهید صدوقی، مرحوم محمدجواد خندق‌آبادی و مرحوم شیخ عبدالرزاق اصفهانی
    رسائل: نزد مرحوم آیت‌الله شیخ محمدجواد خندق آبادی
    مکاسب: نزد مرحوم آیت‌الله سیدمحمد صادق طباطبایی
    کفایه جلد اول: نزد مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی
    کفایه جلد دوم: نزد مرحوم آیت‌الله سیدصادق شریعمتداری
    درس خارج به مدت یک سال: نزد مرحوم آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی
    درس خارج به مدت یک سال: نزد مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی
    درس خارج به مدت یک سال: نزد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی
    درس خارج به مدت دو سال: نزد مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ محمدرضا تنکابنی
    و درس خارج به مدت شش سال: در محضر مرحوم آیت‌الله العظمی سیداحمد خوانساری
    درس اخلاق: نزد مرحوم حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(ره) در مدرسه فیضیه قم عصرهای جمعه و همچنین نزد عالم ربانی و معلم اخلاق حضرت حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سیدحسین فاطمی قمی بودند.
    فیلمهایی از مراسم تشییع پیکر این عالم ربانی (فیلمها با فرمت 3 جی پی است.)

    1- حضور حجت الاسلام میثم حسینی پسر آقا در مراسم تشیع استاد

    2- ریاست جمهوری در کنار حجت الاسلام مصطفی حسینی پسر ارشد آقا

    3- آیت الله مهدوی کنی در مراسم تشییع

    4-حجت السلام ناطق نوری در مراسم تشییع
    ((واین هم لینک چند مطلب خواندنی در مورد این عالم بزرگوار))

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8610230617    طللبه شدن

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8610230441 نظرات بزرگان

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8610230545  توصیه های اخلاق



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    حکایت سفر»
    86/10/23 2:20 ص

     

             امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریــــــــــــان
             عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مـــــواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفـــــه شدند. گرچه حر بن یزید،
              مأموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید، ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مــــــــــــدارا بود. به همین جهت حر و لشکریانش در
              نماز جماعت امام حسین(ع) شرکت مى کردند و به خطبه هاى دلنشین وى گوش جان مى سپردند و این دو سپــــــــــــاه، چند روز بدون هیچگونه
              مشکلى در کنار هم بودند.


             اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه اى به حر بن یزید نوشت و وى را مـــــــــــــأمور سختگیرى بر
             امام حسین (ع) نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنـــــــــان را به سوى منطقه خشک و بی حاصل
             به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد.


             روز پنج شنبه دوم ماه محرم سال 61 هجرى امام حسین علیه السلام در یکى از نواحى نینوا به نام کربلا فرود آمد. قافله امــــــــــام حسین چون
             به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

             این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا.

             آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.

             فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه هاى ما است و این زمین، جــــــــاى ریختن خون
             ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.


             روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از کوفه رسید و در مقابل امام جــــــــاى گرفت. عمر بن سعد از قریش و از طایفه
             بنى زهره بن کلاب و خویش نزدیک حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقــــــاص از پنج نفرى است که در آغاز
             بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسیله آشنایى با ابى ابکر به دین اسلام در آمدند و نام او در تاریخ اسلام و فتوحـــــــــات اسلامى پر آوازه 
             است.
             عمر بن سعد کسى نزد امام علیه السلام فرستاد که چرا به عراق آمده اید؟ امام در جواب فرمود: عراقیان خود مرا بــــــا نوشتن نامه خوانده اند
             اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به همان حجاز باز مى گردم. ابن سعد نامه اى به ابن زیاد نوشت و آنچه را امام فرمـــــــوده بود گزارش داد.
             ابن زیاد گفت: اکنون که چنگال هاى ما به سوى او بند شده است، امید نجات و بازگشتن به حجاز دارد؟ دیگر گذشت و راهى بـــــــراى وى بـــاقى
             نمانده است.
             آنگاه به ابن سعد نوشت نامه ات راخواندم آنچه نوشته بودى فهمیدم از حسین بن على علیه السلام بخواه که خود و همه همـــــــــراهانش با یزید
             بیعت کنند و آنگاه که بیعت به انجام رسید، ما هرچه خواستیم نظر خواهیم داد. سپس نامه دیگرى از ابن زیـــــــــاد رسید که آب را به روى حسین
             و یاران وى ببند تا قطره اى از آن را ننوشند، و عمر بى درنگ عمرو بن حجاج را به فرماندهى چهار هزار سوار فرستـــــــــاد که میان اباعبدالله
             و آب فرات حایل شدند و راه آب را بر امام و اصحابش بستند و این پیش آمد و سه روز پیش از شهادت امام روى داد.


             امام علیه السلام از ابن سعد خواست که با وى ملاقات کند و شبانه در میان دو سپاه ملاقات کردند و مدتى با هم سخن گفتند.
             چون عمر بن سعد به اردوگاه خود بازگشت و نامه به ابن زیاد نوشت که خدا آتش جنگ را خـــــــــــاموش کرد و با هم توافق کردیم و امر امت به
             خیر و صلاح برگزار شد، اکنون حسین بن على آماده است که به حجاز برود و به یکى از مرزهاى اسلامى روانه شود و آنگــــــــــــاه جمله اى را
             به عنوان دروغ مصلحت آمیز براى رام کردن ابن زیاد نوشت. بـــــــــــــا رسیدن این نامه ابن زیاد نرم شد و تحت تاثیر پیشنهادهاى ابن سعد قرار
             گرفت. اما شمر بن ذى الجوشن (لعنت الله علیه) که حاضر بود گفت: اشتباه مى کنى، این فرصت را غنیمت شمــــــــــار و دست از حسین بن على
             که اکنون بر وى دست یافته اى بر مدار که دیگر چنین فرصتى به دست نخواهى آورد. ابن زیاد گفت: راست مى گویى، پس خودت رهســـــــــــــپار
             کربلا باش و این نامه را به ابن سعد برسان که حسین و یارانش بدون شرط و تسلیم شوند. آنگــــــــــــاه ایشان را به کوفه فرستاده و گـــــــرنه با
            ایشان بجنگد و اگر هم ابن سعد زیر بار نرفت و حاضر نشد با حسین بن على بجنگد، تو خود فرمانده سپــــــــــــاه باش و گردن او را بزن و سرش
             را براى من بفرست.
            آنگاه به ابن سعد نوشت: من تو را نفرستادم که با حسین بن على مدارا کنى و نزد من از وى شفــــــــــــــــاعت کنى، و راه سلامت و زندگى او را
            هموار سازى. اکنون ببین اگر خود و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست، و اگر امتنــــــــــــــــاع کردند بر آنها حمله کن تا آنان را بکشى و
            بدن ها را مثله کنى، اما عهد کرده ام که او را بکشم و لگد کوب اسب هـــــــــــــــا کنم. اکنون اگر به آنچه دستور دادم عمل کردی، تو را پـــــاداش
             مى دهم و اگر به این کارها تن ندادى از کار ما و سپاه ما برکنــــــــــــــار باش و لشکریان را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که به ما وى دستور
             داده ایم.


             اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد.


     



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی