سفارش تبلیغ
صبا ویژن







می گویم: این چه سر و وضعی است که برای خودت درست کرده ای؟!
می گوید: مگر تو مُفتشی؟!!!
می گویم: عیب است؛ کراهت دارد؛ حیا کن، تبرّج رو رها کن!!!
می گوید: تو سر پیازی یا ته پیاز؟!!!
می گویم: ارشاد نشوی، می گویم گشت ارشاد به سراغت بیاید!!!
می گوید: تهدید می کنی؟!
می گویم: تهدید نیست ... تحدید است ... مرزها را رعایت کن.
می گوید: اگر رعایت نکنم، مثلاً چه می شود؟!
می گویم: لجبازی می کنی؟!
می گوید: لجبازی نیست ... تهدید است ... حدود را رعایت کن!!!
می گویم: مسخره می کنی؟!
زل زل به چشمان من نگاه می کند و می گوید: بله!!!
می گویم: قبول دارم کمی تند رفتم ... کوتاه بیا و از خر شیطان نزول اجلال کن!
می گوید: از چی کوتاه بیایم؟! ... از حقِ آزادی خودم؟!
می گویم: واقعاً فکر می کنی به این می گویند آزادی؟!!!
می گوید: تمام دنیا می گویند!
می گویم: گور پدر تمام دنیا! ... عقلت چه می گوید؟!
می گوید: عقلم گفت که حق با اکثریت است!
می گویم: "خواهی نشوی رسوا / بِپَر رو موتور وِسپا"!!!

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :محمد زندی::نظرات دیگران [ نظر]

    مُد مخالفت»
    90/6/13 11:0 ع

    مخالفت باید از روی تأمل، دانایی و کیاسَت باشد نه برآمده از عِناد، دشمنی و تقلید از سایرین!
    مخالفت به تبعیت از عوام مصداق عینی «خواهی نشوی رُسوا / بِپَر رو موتور وِسپا»ست!!!
    شایسته نیست تابعیت محض از جماعت و به خوش آمد آنان رفتار کردن...
    باید به معنی حقیقی کلمه عقل را مطاع خود قرار دهیم، نه اینکه مطیع سیاهی لشکر عوام الناس باشیم.
    اگر براساس حجت نهانی که خداوند در درون ما ودیعت نهاده عمل کنیم، طریق الی الله را پیش گرفته ایم...و آنگاه است که هرچه فی سبیل الله باشد آجرکم الله خواهد بود... یقیناً.
    اکنون در جامعه خود و در میان جوانان، شاهد مخالفت هایی از نوع دوم هستیم...
    مخالفت هایی که یا از روی حسد و عناد است و یا از روی تقلید و مشابهت با سایر افراد...! البته غیرعمد و ناخواسته...
    برای نمونه؛ به بحثی که هفته گذشته بین بنده و یکی از دوستان در اتوبوس های خطوطBRTحادث شد؛ نگاهی بیاندازید:
    (خواهشاً به دیالوگ های مبادله شده نهایت دقت و توجه را مبذول فرمایید...!)
      ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :محمد زندی::نظرات دیگران [ نظر]

     

    در ابتدای بحث باید عرض کنم که ما همرنگ جماعت نشدیم!...چراکه چون جوّ انتقاد داغ است و تا تنور گرم است، ما هم نقدمان را بچسبانیم!!!
    چند صباحی ست که این موضوع ذهن مرا به خود درگیر کرده که چرا همه چیز با پول و اعتبار و بودجه و امثالهم، سنجیده می شود؟
    چرا هر سازمان و ارگان و مسئولی، کمبودها و نارسایی ها در بخش خود را بر گردن نبود بودجه و اعتبارات لازم می اندازد؟
    «کمبود امکانات و منابع مالی» توجیهی تکراری شده و نخ نما!...اما با این حال هنوز این حنای «نبود اعتبارات و منابع مالی» برای بسیاری، رنگ دارد!...آن هم چه رنگ اعلایی!!!
    سفیر و وکیل و وزیر و صغیر و کبیر؛ از تخصیص نادرست اعتبارات مالی می نالند.
    فریاد نداریم...نداریمِ ایشان، به گوش فلک آسیب جدی رسانده!
    جالب اینکه؛ مشکلات و مسائل اقتصادی، خودی و غیر خودی نمی شناسد و همه بخش ها و حوزه ها را درگیر و پیگیر خود کرده است!
    به مثالی چند در اعم بخش ها توجه فرمایید:
    *حوزه اجتماعی/فرهنگی - برنامه دیروز، امروز، فردا - 26/3/90
    خانم الهه افتخاری(نماینده تهران): برنامه مربوط به طرح عفاف و حجاب و ترویج ازدواج آسان با توجه به بحث و بررسی در فراکسیون زنان و ابلاغ آن هنوز اجرائی نشده و بنده و دیگر دوستان وقتی دلایل عدم اجرا را جویا شدیم؛ مسئولین امر کمبود بودجه و تخصیص اعتبارات لازم را مانع اجرایی کردن طرح دانسته و از این موضوع گلایه مند بودند.
    *حوزه اقتصادی – برنامه جهش(شبکه چهار) – 2/4/90
    آقای محمدحسین فروزان مهر(معاون سرمایه و توسعه انسانی وزارت کار): عمده علت بیکاری مربوط به عدم تخصیص اعتبارات لازم در بخش های مختلف اشتغال بوده است.
    *حوزه ورزشی – برنامه 90 – 16/3/90
    آقای احمد لطفی(نماینده اراک): کمبود امکانات و نبود اعتبارات ورزشی باعث نزول و سقوط برخی از تیم های انتقال یافته به شهرستان ها شده است.
    *حوزه آموزش – خبر 20/30 – 28/3/90
    بخشی از اطلاعیه آموزش و پرورش: مشکلات مالی مدارس دلیل موجهی برای دریافت اجباری وجه نقد از اولیاء دانش آموزان نیست.
    *حوزه صنعت – برنامه نگاه یک – 4/4/90
    آقای لطف الله فروزنده(معاون توسعه انسانی رئیس جمهور): یکی از دلایل تعطیلی برخی از مراکز و کارگاه های صنعتی، عدم اختصاص بودجه و کمک های مالی مصوب در این بخش بوده است.
    و این بود مشتی از خروار ها مشکلات اقتصادی...
    فقط شما را به خدا ما را متهم به بیان اظهارات خلاف واقع و تشویش و اثرگذاری سوء بر اذهان عمومی نکنید که تمامی این نقل قول ها از رسانه رسمی کشور پخش شده اند...ما بی گناهیم!!!
    حال در اینجا یک سؤال مطرح است...
    چرا با این همه فراوانی و کثرت منابع زیر زمینی(نفت و گاز و معادن...) و تولیدات داخلی(مرکبات وصنایع دستی و...) در کشور؛ بازهم این همه کمبود وجود دارد؟!
    به نقل از خبرگزاری فارس؛ درآمد سالانه نفتی ایران از ابتدای 2009 تا اوایل 2010، 82 میلیارد دلار بوده که اگر با 20 میلیارد دلار درآمدهای غیرنفتی جمع کنیم، می شود چیزی حدود 100 میلیارد دلار!
    توجه کنید که این فقط آمار درآمدهای دولتی است...
    اقتصاددانان بهتر از من می دانند که کل درآمدهای هر کشور با توجه به درآمدهای بخش خصوصی یا همان غیر دولتی، رقمی بسیار بالاتر از اینهاست!
    لـهذا به نظر بنده و با توجه به این درآمد کلان؛ دیگر نباید لااقل این همه مشکل از نظر مالی در کشور موجود باشد!
    در اینجا شاید برخی بگویند: چون که تحریم هستیم؛ امکانات نیز تقلیل یافته.
    خب من از این دوستان سؤالی دارم...
    مگر ما در زمان جنگ هم تحریم نبودیم؟ چه بسا تحریم های آن دوره بسیار سخت تر و شدیدتر از دوره های اخیر بود؛ اما چطور آن زمان کارها روال معمول خود را طی می کرد و این همه فریاد کمبود...کمبود بلند نبود!
    چطور در آن شرایط بحرانی و با درآمدی بسیار کمتر که غیر قابل مقایسه با درآمد کنونی کشور نبود؛ کشور اداره می شد ولی الان...!
    خدای ناکرده سوء برداشت نشود؛ بنده نه قصد تأیید نحوه عملکرد دولت آن زمان را دارم و نه اینکه مقصودم تکذیب سیاستهای اقتصادی دولت فعلی است.
    بنده طرفدار دکتر پورحسین بوده و هستم...مجری مناظره ها!!!...چراکه "خیر الامور اوسطها"
    اما از حق نگذریم؛ آن زمان همه کارها فی سبیل الله انجام می شد؛ اما حالا نعوذاً بالله، عمل فی سبیل الله هم بدون تخصیص اعتبارات لازم، غیر قابل اجراست!!!
    البته باید به این نکته نیز معترف بود که...از ماست که بر ماست!...باید هم اینطور باشد!
    با رصد واقعیت های موجود در جامعه می توان به این حقیقت تلخ پی برد که برخی از کاستی ها و کاهلی ها به خودمان بر می گردد.
    در همین حال که داشتم می نوشتم بیاد این سخن حکیمانه رهبری انقلاب افتادم؛ بدین مضمون که:
    "امیر کبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم می شود، سه سال وقت زیادی است، همه کارهایی که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبی که تاریخ و مردم ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است".
    این سخن، نه فقط تلنگری برای مسئولین کشور؛ بلکه برای من و شما نیز بسیار مفید و راهگشاست.
    حدود 33سال از پیروزی انقلاب و به تعبیری 22سال از پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوران ثبات در کشور ما می گذرد.
    سؤال من این است...
    آیا تمامی مسئولان(بالاخص مسئولان کشور پس از پایان جنگ تحمیلی) می توانند ادعا کنند که به اندازه امیرکبیر در 39ماه رئیس الوزرائی اش، کار انجام داده اند؟!
    البته انصافاً خدمات شایان توجه و بی نظیرِ بسیاری در این مدت انجام گرفته، ولی حقیقتاً باید بیش از اینها می بوده که هست.
    بیش از این سرتان را درد نیاورم...
    اما باید یه جوالدوز هم به خودم بزنم...!!!
    چراکه...انتقاد کردن چه آسان؛ راهکار دادن چه مشکل!!!
    به عمل کار برآید؛ به سخنرانی نیست...
    تمامی عرایض بنده حرف بود!!!...والا شاید خود بنده در حیطه عمل، حتی اگر جای یکی از مدیران زیردستی هم می بودم...افتضاح به بار می آوردم!!!



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :محمد زندی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   6      
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی